دخترانه های من !

یک شروع تازه

سلام امروز یه شروع تازه بود، شروع ماه رجب و شب آرزوها و شروع خواسته های جدید، از چله قبلی که دیشب تموم شد و امروز شروع چله جدید بود، از بیداری نیمه شب با درد ، از مشاوره و سفارش ناگهانی دیشب و اولین جست جو های سحر موقع بی خوابی،از اولین جلسه کلاس کاشی هفت رنگ صبح و کلی اتفاق دیگه که ازش با خبر و بی خبرم... نهج البلاغه رو باز میکنم، دنبال نشانگر بینش میگردم تا حکمت امشب رو بخونم، بعد از خوندنش چشمم میخوره به طرح روش عمیقأ دوستش دارم چند لحظه بعد خنده م

ادامه مطلب

فکرهای احمقانه؟!

سلام نمی‌دونم اسمش رو چی میشه گذاشت غیر از احمقانه اما مطمئنم که شما هم تجربه ش کردین... وقتی از پل هوایی رد میشی و یه لحظه تصور میکنی خودتو که از بالا پرت کردی پایین ، یا چاقو دستته، فکر می‌کنی باهاش به کسی آسیب بزنی یا... دیروز قبل از ظهر که آماده میشدم برای رفتن به آرایشگاه یه لحظه فکر کردم چی میشد بعد از اونجا به جای اینکه سر ماشین رو کج کنم و برگردم سمت خونه، راه بیفتم و برم جایی که نمی‌دونم کجاست، تنهایی، بی خبر، دو سه روزی نباشم...شاید اینطوری به

ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی